رفتم به باغ و نقاش ماهری دیدم
که بر برگ گلی نقش صد هَزار کشید
بگفتمش که بکش نقش آبشاری را
بدیده چشم یتیمان اشکبار کشید
بگفتمش که بکش نقش دوست پیش رقیب
گلی شکفته زیبا کنار خار کشید
بگفتمش که بکش نقش مرد حق گویی
دوباره پیکر منصور را بدار کشید
سلام خوبی؟ وب زیبایی داری. خوشحال میشم به دفتر عشق هم بیای. موفق باشی . یا حق