بسیاری براین عقیده اند که کشور ایران برای اجرای برنامه های مفید وموثرخوددر زمینه های اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی وسیاسی، بستر مناسب فرهنگی ندارد وتا حدودی هم این مطلب درست است وباید نسبت به آن چاره اندیشی صورت گیرد .
تحلیل کارشناسان امور اجتماعی در حوزه روان شناسی اجتماعی این است که مردم ایران، اجتماعی فکر نمی کنند و اگر روزی را شاهد باشیم که افراد جامعه ایران بجای تفکر فردی به تفکر اجتماعی روی آورند، درآن روز افقهای روشنی از موفقیت آمیزبودن طرحها وبرنامه ها را شاهد خواهیم بود.
مثلی قدیمی می گوید «با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود» و ایضاً :
«از کرامات شیخ مااین است شیره را به دهان برد و گفت شیرین است»
معلوم است که اگر همیشه فکر کنیم مرغ همسایه غاز است وضع ما همین خواهد ماند که هست، باید کسی یا کسانی بیایند ومهندسی رفتار درست اجتماعی را از راههای حساب شده وغیرمستقیم به مردم بیاموزند واین جماعت را از بندی که به دست و پایشان پیچیده شده رهایی دهند.
مگر کشور های پیشرفته چه دارند که ما نداریم؟باید دقت نظر به خرج دهیم ببینیم آنها چه کردند که ما آن را انجام ندادیم.اینقدر تقصیر ضعفهایمان را به گردن این و آن نیندازیم، بهتر است درهر حادثه ناگواری انسان ابتدا سهم خود را جستجو کرده و مهیای پرداخت هزینه های جبران آن باشد ،به این صورت نتیجه گیری، صحیح تر و سریعتر خواهد بود مگر نه؟
مردم ایران برای درس گرفتن به کتابی احتیاج ندارند بزرگترین منبع درسی ، دهه های گذشته ایران زمین است که باید از آنها عبرت بیاموزیم .
تاریخ ایران سرشار از فرازها ونشیبهای آموزنده است، باید درایت به خرج داد و با فکر وارد عمل شد.
متأ سفانه هرگاه دراین کشور، سخن از عمل در مقابل وضعیت نابسامان به میان آید، بیشتر مردم، جنگ و خونریزی خیابانی و اعتراضات منتهی به انقلاب از ذهنشان می گذرددرحالی که تاکنون، این همه از این واژه ها ضربه خورده ومی خوریم. تاکی باید باتحریک این وآن به میدان بیاییم ودارایی های خودمان را نابود کنیم.
آیا بهتر نیست با عمل درست به وظایف ملی و وطن پرستانه، علاوه بر حفظ منابع ومنافع ملی خود دشمنان واقعی (نه خیالی) این سرزمین را مأیوس سازیم.
آری اگر بجای من ،به ما فکر کنیم و همه چیز را برای ما نه برای من بدانیم، این هدف دور از دسترس نخواهدبود.
برای ایجاد چنین حسی یعنی جایگزینی تفکر اجتماعی بجای تفکر فردی چه باید کرد؟