قوم ایرانی اساسا از کجا برخاست؟ چگونه قومی بود؟ چه آداب و عقاید و رسومی داشت؟ در چه شرایطی سرزمینی که بعدها نام ایران به خود گرفت با نام قوم ایرانی گره خورد؟ اساطیر ایرانی در این باره چه میگویند؟ |
||
![]() |
سلام بر دوستان
از لطف شما خیلی متشکرم . از این که مشغله فرصت به روز کردن مطالب را به من نمی دهد متاسفم چون دوستان زیادی برایم میل زدند واز کم کاریم شکایت داشتند نتوانستم برای همه شان جواب خصوصی به ایمیلشان بفرستم.بخاطر همین با این مطالب به صورت عمومی عذر خواهی می کنم واعلام می کنم بزودی با مطالب جدید می آیم.
نظریه مرگ و زندگی
هر پدیده ای از لحظه پیدایش با مراحلی روبرو می شود تا به نقطه جاودانگی یا نابودی برسد.
برای رسیدن به جاودانگی، لازم است تا نسبت به پدیده مورد نظر گرایش بوجود آید وآنگاه این گرایش به مراحل نهایی رشد برسد وسپس
وارد مرحله ستایش گردد.
استمرار وتداوم مرحله ستایش همان جاودانگی پدیده محسوب می شود.
درغیراینصورت مرحله گریز وآنگاه ستیز برای آن پدیده محیا می شود.
آیا تا کنون در بزرگراههای کشور به تابلوهایی که برروی آنها نوشته شده: بین خطوط حرکت کنید برخورده اید؟
بی تردید،رعایت تذکر فوق از سوی رانندگان ،باعث ایجاد نظم درحرکت خودروها وهمچنین کاهش آمارتصادفات وبه دنبال آن کاهش آمار مصدومان،مجروحان ومرگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی خواهدشد،به همین دلیل برای شهروندان هیچ عذری به خاطر عدم توجه نسبت به این امر مهم وجود ندارداما، شما راننده ای را تصور کنید که با اتومبیل خود ،باسرعت مجاز ودر مسیر خط سرعت بزرگراه درحرکت است،ناگهان درمقابل خود چاله عمیقی مشاهده می کند. بر اثریک عکس العمل طبیعی،اتومبیل را به یکی از سمتهای چپ یا راست منحرف می سازد.در این هنگام با اتومبیل دیگری تصادف کرده ومنجر به فوت وزخمی شدن سرنشینان آن خودرو می گردد.راننده مورد اشاره که از حادثه جان سالم بدربرده را دردادگاه محاکمه می کنند وبه علت اینکه انحراف به یکی از جناحین چپ یا راست توسط او، باعث مجروحیت ومرگ سرنشینان اتومبیل مجاور شده، مقصر ومجرم شناخته می شود ولی راننده ای که از طرف دادگاه مجرم شناخته شده،مدعی است که با سرعت مجاز وبین خطوط در حرکت بوده وهیچ عمل خلاف قانونی را مرتکب نشده بلکه، عامل انحراف به چپ یا راست اتومبیل وی چاله ای بود که در مسیر حرکت او وجود داشته است وبرهمین اساس اضافه می کند که عامل اصلی وقوع حادثه وتبعات ناگوار آن، مسئول نگهداری بزرگراه بوده وهم اوباید دردادگاه محاکمه وبعنوان مجرم اصلی محکوم شود. به تعبیردیگر اومی خواهد بگوید که اگر چاله موصوف در مسیراو وجود نداشت هیچگاه این واقعه دلخراش رخ نمی داد وهر کسی غیراز او هم اگردر شرایطش قرارمی گرفت،در یک واکنش غیرارادی اتومبیل را به یکی از طرفین منحرف می ساخت.
به نظر شما این ادعا تا چه اندازه می تواند صحیح باشد؟
آیا تاکنون دراین مورداندیشیده اید که بسیاری از حوادث، در مقابل چاله هایی رخ می دهدکه در مسیر حرکت عوامل ظاهری آن پدید می آید؟
هرروز صفحه حوادث روزنامه ها ،مخاطبان خود را در جریان اخبار حوادث مختلف جامعه شامل جرم وجنایت، قرار می دهند وهر بار فرد یا افرادی را به عنوان متهم ومجرم به مردم معرفی می کنند. دراین میان کسی از خود نمی پرسد انگیزه اصلی ارتکاب جرایم آنهم در سطحی وسیع توسط برخی افراد جامعه چیست؟
چنین به نظر می رسد که هم دست اندرکاران صفحه حوادث جراید وهم خوانندگان این مطالب(که از قشرهای مختلف جامعه هستند)، به نوعی عادت کرده اند تابه دنبال اخبارحوادث رفته واز چگونگی آنها آگاه شوند ودرعین حال،هیچگاه دنبال انگیزه های اصلی آنها نباشند. غافل از آنکه ادامه این روند به نفع هیچ طبقه ای از طبقات اجتماع ما نخواهد بود زیرا نپرداختن به علل اصلی وقوع حوادث، به افزایش آنها دامن خواهد زد و سیرصعودی آماروقایع ناخوشایند نیز به طور طبیعی ، تعداد بیشتری از افراد جامعه را با اتفاقات ناگواروفرآیندهای منفی آنها، درگیر خواهد نمود. به همین منظور لازم به نظر می رسد تا سرویس حوادث جراید ، علاوه بر اطلاع رسانی در خصوص حوادث جاری کشور، به علل و انگیزه های محوری آنها نیز بپردازند. در این صورت امید می رود ، مردم ومسئولان توجه بیشتری به امر پیشگیری قبل از وقوع نموده وامر درمان را در درجه دوم اولویت قراردهند.
چه بسا منشا بسیاری از وقایع ناگوار، ضعف مدیریتی در قسمتی از حوزه های اجتماعی، فرهنگی واقتصادی جامعه باشد که در نتیجه لازم است مدیریت کلان کشورنسبت به تقویت مدیران میانی خود اقدام نماید که در این صورت ما شاهد کاهش چشمگیر آمار حوادث در کشورمان خواهیم بود.
رفتم به باغ و نقاش ماهری دیدم
که بر برگ گلی نقش صد هَزار کشید
بگفتمش که بکش نقش آبشاری را
بدیده چشم یتیمان اشکبار کشید
بگفتمش که بکش نقش دوست پیش رقیب
گلی شکفته زیبا کنار خار کشید
بگفتمش که بکش نقش مرد حق گویی
دوباره پیکر منصور را بدار کشید
دنیا دو روز است :
یک روز با تو است، و یک روز بر علیه تو.
روزی که با تو است مغرور مباش
و روزی که علیه تو است صبور باش
هر دو پایان پذیر است.
حضرت علی (ع)
بسیاری براین عقیده اند که کشور ایران برای اجرای برنامه های مفید وموثرخوددر زمینه های اجتماعی،اقتصادی،فرهنگی وسیاسی، بستر مناسب فرهنگی ندارد وتا حدودی هم این مطلب درست است وباید نسبت به آن چاره اندیشی صورت گیرد .
تحلیل کارشناسان امور اجتماعی در حوزه روان شناسی اجتماعی این است که مردم ایران، اجتماعی فکر نمی کنند و اگر روزی را شاهد باشیم که افراد جامعه ایران بجای تفکر فردی به تفکر اجتماعی روی آورند، درآن روز افقهای روشنی از موفقیت آمیزبودن طرحها وبرنامه ها را شاهد خواهیم بود.
مثلی قدیمی می گوید «با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود» و ایضاً :
«از کرامات شیخ مااین است شیره را به دهان برد و گفت شیرین است»
معلوم است که اگر همیشه فکر کنیم مرغ همسایه غاز است وضع ما همین خواهد ماند که هست، باید کسی یا کسانی بیایند ومهندسی رفتار درست اجتماعی را از راههای حساب شده وغیرمستقیم به مردم بیاموزند واین جماعت را از بندی که به دست و پایشان پیچیده شده رهایی دهند.
مگر کشور های پیشرفته چه دارند که ما نداریم؟باید دقت نظر به خرج دهیم ببینیم آنها چه کردند که ما آن را انجام ندادیم.اینقدر تقصیر ضعفهایمان را به گردن این و آن نیندازیم، بهتر است درهر حادثه ناگواری انسان ابتدا سهم خود را جستجو کرده و مهیای پرداخت هزینه های جبران آن باشد ،به این صورت نتیجه گیری، صحیح تر و سریعتر خواهد بود مگر نه؟
مردم ایران برای درس گرفتن به کتابی احتیاج ندارند بزرگترین منبع درسی ، دهه های گذشته ایران زمین است که باید از آنها عبرت بیاموزیم .
تاریخ ایران سرشار از فرازها ونشیبهای آموزنده است، باید درایت به خرج داد و با فکر وارد عمل شد.
متأ سفانه هرگاه دراین کشور، سخن از عمل در مقابل وضعیت نابسامان به میان آید، بیشتر مردم، جنگ و خونریزی خیابانی و اعتراضات منتهی به انقلاب از ذهنشان می گذرددرحالی که تاکنون، این همه از این واژه ها ضربه خورده ومی خوریم. تاکی باید باتحریک این وآن به میدان بیاییم ودارایی های خودمان را نابود کنیم.
آیا بهتر نیست با عمل درست به وظایف ملی و وطن پرستانه، علاوه بر حفظ منابع ومنافع ملی خود دشمنان واقعی (نه خیالی) این سرزمین را مأیوس سازیم.
آری اگر بجای من ،به ما فکر کنیم و همه چیز را برای ما نه برای من بدانیم، این هدف دور از دسترس نخواهدبود.
برای ایجاد چنین حسی یعنی جایگزینی تفکر اجتماعی بجای تفکر فردی چه باید کرد؟
همانطوری که بیان شد یکی از معانی مرگ که خیلی معمول نیز هست نابودی و نیستی است وعموماً برای خارج شدن جان یا روح از بدن موجود زنده بکار می رود، اما آنچه قابل بحث است این نکته می باشد که ما زمانی واژه مرگ و مردن را برای موجود زنده ای بکار ببریم که هنوز روح و جان در بدنش وجود دارد، و ناگوارتر ازآن وقتی است که شما مرگ و مردن را برای اجتماعی بکار ببرید.
جامعه بشری بواسطه حالتی زنده شده و با یک اتفاقی می میرد ، مهم این است که شما از چه معیار و مسلکی پیروی نمایی با همان قوائد وقوانین زندگی ومرگت مورد سنجش قرارمی گیرد.
امروز مسلمانی ، اگر از دینت برگردی ،مرتد اعلام می شوی و خواهی مرد.
هنگام تحصیل در دوران ابتدایی اگر از درسی نمره ۲۰ می آوردی زندگی می کردی اما بالعکس اگر نمره سطح پایین خصوصاً تک رقمی کسب می کردی مرگت حتمی بود چون حرفهایی می شنیدی که از مردن نیز بدتر بود.
راستی اگر کسی در روزگار ما بخواهد زندگی کند باید دل چه کسی را بدست بیاورد؟
فعالیت هسته ای ایران و واکنش کشورهای جهان نسبت به آن، موضوعی است که درماههای گذشته حجم قابل توجهی از اخبار داخلی و خارجی را به خود اختصاص داده وهم اکنون نیز، بحث غنی سازی و بایدها و نبایدهای آن در صدر اخبار مذکور قرار دارد.
بدون هیچ تردیدی کشور ایران حق استفاده از فن آوری هسته ای را دارد اما اینکه چرا برخی از کشورها در قبال این مسئله ساز مخالف می نوازند، قابل بررسی می باشد. در شرایطی که جنجال بزرگی بر سر غنی سازی وجود دارد براین عقیده ام که برنامه غنی سازی فرهنگی اقتصادی واجتماعی ضروری تر از غنی سازی مربوط به فعالیت های هسته ای بوده ولازم است تا هر چه سریعتر مسئولان حوزه های خرد و کلان کشورایران، با تدوین واجرای برنامه غنی سازی از نوع دیگر به توانبخشی فرهنگی اقتصادی واجتماعی بپردازند.
دلیل این ادعا این است که کشور های مخالف فعالیت هسته ای بخوبی می دانند ایران کشور بزرگی است و برابر قوانین بین المللی حق دارد تا از انرژیهای روز مانند انرژی هسته ای بهره برداری نماید اما از آنجایی که این را هم می داند که اکثریت مردم ایران در زیر خط فقر بسر می برند از این نقطه ضعف برای فشار بر روی ایران آن هم به بهانه های واهی استفاده می کند.
هر چند فقر ملتها هم به نحوی مرتبط با سیاستهای هدفمند بین المللی همان کشور ها بوده وهمانها عامل اصلی ضعیف نگه داشته شدن ملتهای جهانند، اما مدیریت کارآمد کشور های در حال توسعه، نقش حائز اهمیتی در خنثی سازی عملیات
مخرب کشورهای پیشرفته صنعتی خواهد داشت. مملکت ومردم ایران از سرمایه های بزرگی برخوردارند اما هیچگاه امکان استفاده درست وبموقع از این سرمایه های خدادادی را پیدا نکرده اند؛ چرا؟
شاید یکی از دلایل این ضعف، نداشتن برنامه جامع وحساب شده بوده ویا اینکه دستهایی خواسته یا ناخواسته مانع از تحقق این امر مهم می گردند.بهر حال 27 سال تجربه ، زمان کمی برای درس گرفتن از اوضاع وشرایط گذشته نیست واکنون هم مردم وهم مسئولان کشور می بایست کمر همت بسته وبا هدف توانبخشی فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی با غنی سازی بخشهای مذکور روزگار خوشی را تجربه نمایند.